معنی

اتصال، خط اتصال، ربط، تقاطع، نقطه اتصال، برخوردگاه
سایر معانی: پیوند، جفت شدگی، همبست، پیوندگاه، محل اتصال، محل برخورد (دو راه یا راه آهن و غیره)، محل تقاطع، بندگاه، دوراهی، چندراهی، ـ راهی
[عمران و معماری] اتصال - چهارراه - پیوندگاه - تقاطع
[کامپیوتر] نقطه ی اتصال بخشی از یک دیود یا ترانزیستور که در آنجا دو متضاد از مواد نیمه رسانا به یکدیگر متصل می شوند .
[برق و الکترونیک] اتصال، پیوند، پیوند گاه
[مهندسی گاز] اتصال، پیوستگی، نقطه اتصال
[زمین شناسی] پیوندگاه ،برخوردگاه
[ریاضیات] نقطه ی اتصال، برخوردگاه، اتصال، ارتباط، پیوندگاه، پیوند، انشعاب، نقطه ی اتصال، محل ربط، مفصل
[آمار] پیوندگاه
[آب و خاک] تقاطع، پیوند

دیکشنری

اتصال
اسم
connection, connector, connectivity, junction, linkage, couplingاتصال
intersection, junction, meet, decussatingتقاطع
junctionنقطه اتصال
jointing, joint, junction, interface, juncture, seamخط اتصال
junctionبرخوردگاه
relevance, relevancy, connection, concern, conjunction, junctionربط

ترجمه آنلاین

محل اتصال

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.