zero hour
معنی
(ارتش) ساعت صفر، هنگام آغاز (عملیات)، آغاز هنگام، سر هنگام، هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی، لحظه شروع ازمایشات سخت، لحظه بحرانی
دیکشنری
صفر ساعت
اسم
zero hourلحظه شروع ازمایشات سخت
zero hourلحظه بحرانی
zero hourهنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
ترجمه آنلاین
ساعت صفر
مترادف
A day ، D day ، D day ، H hour ، appointed hour ، appointed hour ، climax ، contingency ، countdown ، crisis ، crisis point ، crossroad ، crossroads ، crunch time ، deadline ، emergency ، exigency ، jumping off point ، juncture ، moment of truth ، pinch ، pivotal moment ، start time ، strait ، target ، target day ، the time ، turning point ، turning point ، vital moment