تجدید نظر طلبى قانون ـ فقه : روش فکرى ادوارد برنشتاین المانى که ابتدا پیرو مارکس بود ولى بعدا "دکترین فوق را که مبتنى است بر اصلاح سیستم انقلابى مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش بینی، تحذیر سایر معانی: آینده بینی، غیب گویی، پیشگویی، پیش بینی کردن [ریاضیات] پیش بینی [آمار] پیش اندیشی
previsional وابسته به پیش بینی
بازنگری زمانبندی [مدیریت پروژه] اِعمال تغییر در منطق شبکه یا در منابع، در چارچوب زمانبندی، که به بازترسیم کل یا بخشی از شبکه زمانبندی منجر شود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پیش بینی کردن، جلوانداختن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر سایر معانی: پیشگیری کردن، تقدم داشتن بر، جلو بودن، (قبل از موعد) مورد استفاده قرار دادن، پیش خور ...
پیش بینی، پیش بینی وضع وا یا حوادی، طالع دیدن، از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن، پیش بینی کردن سایر معانی: (هواشناسی ـ بازرگانی) پیش بینی کردن، پیش نمایی کردن، پیش آگاهی دادن، پیش نگری کردن، پیش ...
پیش بینی کردن، از پیش دانستن، قبلا تهیه دیدن سایر معانی: پیش نگری کردن
ارتداد، الحاد، کفر، مسلک خاص، بدعتکاری سایر معانی: از دین برگشتن، کژآیینی، کافر کیشی، وی ستودی، بدعت گذاری، (مجازی - اندیشه ی مخالف سنت و عقاید رسمی و مورد قبول) خلاف اندیشی، دگراندیشی، ناهم ...
پیشرفت، بهتر شدن، بهبود، تکمیل، تهذیب، تکامل، بهسازی سایر معانی: آبادی، آبادسازی، اصلاح، نضج، ترقی، رفاه [عمران و معماری] بهسازی [برق و الکترونیک] اصلاح، بهبود [صنعت] بهبود، رشد، پیشرفت [نسا ...
بهسازی، بهگری، بهبود، بهباش، بهسویی
تفرقه انداز، تفرقه جویانه سایر معانی: وابسته به تفرقه ی مذهبی، نفاقی، schismatical تفرقه انداز
تحول، تغییر شکل، تناسخ، دگرگون سازی سایر معانی: تناس