anticipate
معنی
پیش بینی کردن، جلوانداختن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر
سایر معانی: پیشگیری کردن، تقدم داشتن بر، جلو بودن، (قبل از موعد) مورد استفاده قرار دادن، پیش خور کردن، (موعد چیزی را) پیش انداختن، تسریع کردن، (قبل از موعد) پرداختن، (پیش از وقت درباره ی چیزی) حرف زدن یا اقدام کردن
[ریاضیات] پیشی گرفتن بر، جلو انداختن، پیش بینی کردن
سایر معانی: پیشگیری کردن، تقدم داشتن بر، جلو بودن، (قبل از موعد) مورد استفاده قرار دادن، پیش خور کردن، (موعد چیزی را) پیش انداختن، تسریع کردن، (قبل از موعد) پرداختن، (پیش از وقت درباره ی چیزی) حرف زدن یا اقدام کردن
[ریاضیات] پیشی گرفتن بر، جلو انداختن، پیش بینی کردن