معنی

پیش بینی، پیش بینی وضع وا یا حوادی، طالع دیدن، از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن، پیش بینی کردن
سایر معانی: (هواشناسی ـ بازرگانی) پیش بینی کردن، پیش نمایی کردن، پیش آگاهی دادن، پیش نگری کردن، پیش بینی (وضع هوا یا اقتصاد و غیره)، انگارش، (قدیمی) پیش گویی کردن، پیش بینی وضع هوا یا حوادک
[حسابداری] پیش بینی
[عمران و معماری] پیش بینی - آینده نگری
[کامپیوتر] پیش بینی کردن
[ریاضیات] پیش بینی کردن، پیش بینی، آینده نگری

دیکشنری

پیش بینی
اسم
forecast, anticipation, foresight, prognosis, prospect, prognosesپیش بینی
forecastپیش بینی وضع وا یا حوادی
فعل
foretaste, dope, anticipate, prognosticate, augur, forecastپیش بینی کردن
forecast, foretell, soothsay, fortune-tellطالع دیدن
forecastاز پیش اگاهی دادن یا حدی زدن

ترجمه آنلاین

پیش بینی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.