forecast
معنی
سایر معانی: (هواشناسی ـ بازرگانی) پیش بینی کردن، پیش نمایی کردن، پیش آگاهی دادن، پیش نگری کردن، پیش بینی (وضع هوا یا اقتصاد و غیره)، انگارش، (قدیمی) پیش گویی کردن، پیش بینی وضع هوا یا حوادک
[حسابداری] پیش بینی
[عمران و معماری] پیش بینی - آینده نگری
[کامپیوتر] پیش بینی کردن
[ریاضیات] پیش بینی کردن، پیش بینی، آینده نگری