پرداخت [عمومی] دستکاری عکس بعد از ظهور برای بهتر کردن کیفیت آن
واژههای مصوب فرهنگستان
دستکاری کردن، رتوشه کردن سایر معانی: (عکاسی و نقاشی و غیره) رتوش کردن، رتوش، (عکس) رتوش شده، (نوشته و غیره) حک و اصلاح کردن، ویراستن، حک و اصلاح، ویراستاری، ویرایشگری، درعکاسی رتوشه کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصلاح کردن، درست کردن، تصحیح کردن، غلط گیری کردن سایر معانی: (متن علمی یا ادبی) حک و اصلاح کردن، بهتر کردن
ترمیم کردن، پس دادن، تعمیر کردن، اعاده دادن، بحال اول بر گرداندن، اعاده کردن، مسترد داشتن، باز دادن سایر معانی: (چیز گرفته شده را) باز گرداندن، پسداد کردن، مسترد کردن، در جای خود قرار دادن، ...