[نساجی] در شرایط آزاد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با آسودگی، به طور آرامبخش
باهستگی، تفریحانه، بافراغت خاطر سایر معانی: بی شتاب، کم مشغله، آسودمند(انه)، باتانی، آهسته
لنگ، لنگی، نرم، قابل انحناء، شل، اهسته رو، لنگیدن، خمیدن، شلیدن سایر معانی: لنگان لنگان رفتن، (کشتی و اسب و اتومبیل عیب دار و غیره) لک لک کنان رفتن، افتان و خیزان رفتن، لنگش، شل (به ویژه در ...
فرو نشستن، کاهش، خاموش کردن، کاهش یافتن، معتدل شدن سایر معانی: فرونشاندن (شهوت یا تشنگی یا خشم یا انتقام و غیره)، کام دل گرفتن، سیراب کردن یا شدن، تخفیف دادن، (آهک) کشتن، آبدیده شدن، (آتش) خ ...
[عمران و معماری] محدود نشده [زمین شناسی] محدود نشده
[صنعت] نامقید، نامحدود [ریاضیات] غیر مقید