[زمین شناسی] تنظیم سالانه ثابت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایین نامه جلوگیری از خطر
مقررات جنگل دولتی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] مجموعۀ مقرراتی که در مدیریت جنگلهای دولتی اعمال میشود|||متـ . مقررات جنگل خالصه ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] تنظیم جریان رودخانه - تنظیم رودخانه
[عمران و معماری] رعایت مقررات ترافیک - رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی
واپایی حجم [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] روشی مستقیم برای واپایش و تعیین حجم قابلبرداشت معمولا بهصورت سالانه با استفاده از محاسباتی که براساس حجم و رویش موجودی سرپا صرف ...
تطبیق، تنظیم، تعدیل، اصلاح، میزان، تسویه، اسباب تنظیم، الت تعدیل سایر معانی: تطبیق دهی، سازگاری، دکمه یا اسباب تنظیم، رگلاژ، میزان ساز، میزان گر، (بیمه) محاسبه ی (برآورد) میزان خسارت، تنزل ق ...
اجرا، حکومت، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، تصفیه، فرمداری سایر معانی: علوم اداری، مدیران، فرمداران، اداره کنندگان، (اغلب با a بزرگ) دولت، دستگاه حکومت، زمان حکومت، (سوگند و تنبیه و مراسم د ...
طبقه بندی، رده بندی، عمل دسته بندی سایر معانی: درجه بندی، دسته سازی، روش تنظیم و دسته دسته سازی [حسابداری] طبقه بندی [عمران و معماری] طبقه بندی - رده بندی [فوتبال] طبقه بندی-دسته بندی [مهندس ...
رفتار، سلوک، عمل اوردن، هدایت کردن، اداره کردن، بردن سایر معانی: اجرا، مدیریت، اداره، راهنمایی کردن، همراهی کردن، مشایعت کردن، مدیریت کردن، اجراکردن، (با: -self) مواظب رفتار خود بودن، (خوب) ...
ساده، عادی، مرسوم، معمول، عادتی سایر معانی: (وابسته به عادت و خو) عادتی، (وابسته به رسم و سنت) سنتی، راستاد، روا، (حقوق) عرفی [حقوق] عرفی، رایج، سنتی، مرسوم
اصول، طریقت، گفته، تعلیم، مکتب، حکمت سایر معانی: (جمع) تعالیم، آموزه، (مذهب و حزب و غیره) اعتقاد، (جمع) معتقدات، مرام، آیین، شریعت، اصل علمی، سیاست، اصل سیاسی، روش سیاسی، بربست، هند، بنداد، ...