احیا کردن، دوباره جان بخشیدن، نوجان کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنسانس سایر معانی: (r بزرگ) رنسانس، دوره ی باززایی علم و هنر در اروپا، باززایش، تولد مجدد، باززاد، نوزایی، دوره تجدد ادبی و فرهنگی
تملک ثانوی سایر معانی: تملک ثانوی
تکثیر کردن، دوباره ساختن، چاپ کردن، فرااوردن، دو بار تولید کردن، باز عمل آوردن سایر معانی: دوباره ایجاد کردن، تولیدمثل کردن، نوزایی کردن، زاییدن، بازآورش کردن، (تصویر یا نوشته یا آوا) تکثیر ...
تجدید فعالیت، تجدید حیات، بازخیز سایر معانی: طغیان مجدد [کوه نوردی] هَرَنج، (غ) (مظهر قناعت و) محل آشکار شدن جویبار زیر زمینی یک غار . در اطراف کرمانشاه از این نقاط زیاد است و به آن سراب می ...
زنده کردن، احیا کردن، رستاخیز کردن سایر معانی: رستاخیز کردن یا شدن، (دوباره) زنده کردن، (از عالم مردگان) بازخیزاندن، خیزاندن، بازخیزیدن، خیزیدن، دوباره رواج دادن، باب کردن
بازیابی سایر معانی: بازپس گیری، اعاده، بازآوری، بازیافت [کامپیوتر] بازیابی [آب و خاک] بازیابی
بهوش اوردن، نیروی تازه دادن سایر معانی: رجوع شود به: revive [ریاضیات] احیاء کردن