[برق و الکترونیک] ناخالصی یون
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] خلوص حالت 1. نسبت توان موجود در موج جلو رونده یک حالت مطلوب به توان کل موجود در موجهای جلو رونده تمام حالتها. 2. گستره ای که در دهانه لامپ ATE تبدیل حالت نا مطلوب وجود ندار ...
[شیمی] درجه خلوص نوری
مایه تقلب و فساد، پست تر کننده، استحاله دهنده، متقلب، چیز تقلبی سایر معانی: مواد تقلبی اضافه شده به خوراک و آشامیدنی، بد افزوده
تجرد، امتناع از ازدواج، بی شوهری، بی زنی سایر معانی: عزبی، عزوبت
ظرافت، خوش اندامی، زیبایی، وقار، لطافت، ریزه کاری سایر معانی: قشنگی، برازندگی، دلپسندی، ملاحت، آراستگی (elegancy هم می گویند)، سلیقه [نساجی] ظرافت - لطافت - زیبایی
مزیت، برتری، تفوق، خوبی، رجحان، شگرفی، ممتازی، علو مقام سایر معانی: عالی بودن، فرازانی، والایی، بهی، ارجمندی، تعالی، مهستی، ویژگی (خوب)، (جمع) محسنات، حسن، کمال، علو، فضیلت
سرافکندگی، فروتنی، خشوع سایر معانی: پستی
نا پاکی، نا درستی، ناراستی، بی دیانتی سایر معانی: بی امانتی (واروی: probity)
گستاخی، بی شرمی، نا شایستگی، بی نزاکتی سایر معانی: هرزگی، نانجیبی، بی حیایی، بی عفتی، پستی، نا زیبندگی
سرایت، گند، عفونت، سرایت مرض، مریض کن سایر معانی: آلودگی، پلشتی، آلوده شدگی، ابتلا، دچاری، واگیری، بیماری عفونی، گندش، گندزدگی، چرک کردگی، شوخگنی، ریمناکی، اثر، هنایش، نفوذ، اثر گذاری، هر چی ...
فحشاء سایر معانی: هرزگی، فسق، شهوت پرستی