[کامپیوتر] سوراخ سطر یازدهم [ریاضیات] منگنه ی ایکس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرکی، باطلاق، کثافت، (مجازا) سختی، گرفتاری، آدم بی کله، گندیده، فاسد ضایع کردن، فاسد کردن، ضایع شدن، فاسد شدن، رسیدن، عمل آمدن، گیج کردن، خرف کردن
موافقت کردن، پسند کردن، طرفداری کردن، تصویب کردن، ازمایش کردن، روا داشتن سایر معانی: رضایت دادن، تایید کردن، (رسما) موافقت کردن، نظر موافق دادن، مساعد بودن، (قدیمی) اثبات کردن، نشان دادن، مو ...
نیرو، نیروی عضلانی، گوشت، ماهیچه سایر معانی: زور بازو، سترگی، ستبری، عضلات قوی، (انگلیس) گوشت گراز پخته
روشن کردن، درخشان شدن، زرنگ کردن سایر معانی: شاد (یا شادتر) کردن یا شدن، پر نشاط شدن، خوش دل کردن، درخشان کردن یا شدن (رجوع شود به: bright)
هوس باز، دمدمی مزاج، بوالهوس، لوس سایر معانی: هوسران، متلون، (مهجور) تخیلی، پرخواب و خیال
مسخره، لوده، مقلد، دلقک شدن، مسخرگی کردن سایر معانی: دلقک بازی در آوردن، لودگی کردن، دست انداختن و شوخی کردن، ادا و اطوار در آوردن، (در اصل) دهاتی، روستایی، آدم پخمه، بی عرضه
موافقت کردن، وفق دادن، مطابقت کردن، همنوایی کردن، پیروی کردن سایر معانی: همانند شدن یا کردن، همسان شدن یا کردن، یکجور کردن، سازگار شدن، دنباله روی کردن، همرنگ جماعت شدن، هم نوا شدن یا کردن، ...
صفحه شماره گیر، شاخص، صفحهء مدرج ساعت، صفحه عقربک دار، شماره گرفتن، گرفتن تلفن یا رادیو و غیره سایر معانی: (هر صفحه ی مدرج مانند صفحه ی ساعت و یا صفحه ی رادیو که طول امواج روی آن ثبت شده است ...
اندودن، مزین کردن، پرجلوه ساختن، بر جسته کردن سایر معانی: (نقش برجسته روی فلز یا چوب و غیره ایجاد کردن) برجسته کاری کردن، نقش برجسته زدن، قلمزنی کردن، پوشاندن [پلیمر] برجسته کردن، حک کردن ...
موثر، قوی، موکد سایر معانی: نیرومند، پرزور، زورمند، (مجازی) موثر، هنایش گر، کاری، باورانگیز
اصلیت، درستی، صحت، اصالت، خلوص، بی ریایی، صداقت