معنی

نیرو، نیروی عضلانی، گوشت، ماهیچه
سایر معانی: زور بازو، سترگی، ستبری، عضلات قوی، (انگلیس) گوشت گراز پخته

دیکشنری

سوزش
اسم
brawn, muscle, thewsنیروی عضلانی
meat, meat, flesh, bully, brawn, viandگوشت
muscle, brawn, torusماهیچه
force, power, strength, energy, might, brawnنیرو

ترجمه آنلاین

قهوه ای

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.