approve
معنی
موافقت کردن، پسند کردن، طرفداری کردن، تصویب کردن، ازمایش کردن، روا داشتن
سایر معانی: رضایت دادن، تایید کردن، (رسما) موافقت کردن، نظر موافق دادن، مساعد بودن، (قدیمی) اثبات کردن، نشان دادن، موافقت کردن با
[مهندسی گاز] تصویب کردن، موافقت کردن
[حقوق] تصویب کردن، موافقت کردن
سایر معانی: رضایت دادن، تایید کردن، (رسما) موافقت کردن، نظر موافق دادن، مساعد بودن، (قدیمی) اثبات کردن، نشان دادن، موافقت کردن با
[مهندسی گاز] تصویب کردن، موافقت کردن
[حقوق] تصویب کردن، موافقت کردن
دیکشنری
تایید
فعل
authorize, ratify, pass, allow, approbate, approveتصویب کردن
agree, consent, comply, approbate, accede, approveموافقت کردن
test, approve, assay, experiment, gauge, quizازمایش کردن
admire, approveپسند کردن
approveروا داشتن
favor, side, advocate, approve, back, defendطرفداری کردن
ترجمه آنلاین
تایید کند
مترادف
accept ، acclaim ، admire ، applaud ، appreciate ، approbate ، be big on ، commend ، countenance ، esteem ، face it ، favor ، go along with ، grin and bear it ، handle ، like ، live with ، praise ، put up with ، regard highly ، respect ، roll with punches ، string along with ، take up on ، think highly of