طرح یا پیشنهادی را به رای گذاشتن، طرح پیشنهاد کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به سلامتی کسی نوشیدن
[عمران و معماری] طرح پیشنهادی
پیشنهاد کننده سایر معانی: پیشنهاد کننده
[زمین شناسی] ثبات چند منظوره
سیخ، سنجاق کراوات، شکل سیخ، برش، سوراخ کردن، نوشابه دراوردن، بسیخ کشیدن، تخلف کردن از، برای نخستین بار باز کردن، باز کردن یا مطرح نمودن سایر معانی: سوراخ کردن بشکه، مطرح کردن، به موضوعی (معم ...
پیشنهاد کردن، یافتن، ارائه دادن
دیدن، تفکر کردن، اندیشیدن، در نظر داشتن سایر معانی: (مذهبی و عرفانی) تفکر و عبادت کردن، در بحر تفکر فرو رفتن، تعمق و تفکر کردن، سگالیدن، اندرنگری کردن، ژرف اندیشی کردن، قصد داشتن [حقوق] در ن ...
معرفی کردن، توصیه کردن، سفارش کردن توصیه کردن سایر معانی: سپارش کردن، سفارشاندن، سفارش کردن، (برای انجام کاری) معرفی کردن، تجویز کردن، رواداشت کردن، صلاح دانستن، پیشنهاد کردن، خوشایند ساختن، ...
داوطلب، فدایی، سرباز داوطلب، داوطلب شدن سایر معانی: داوخواه، خواستار، داوخواه شدن، (داوطلبانه) گفتن یا عرضه داشتن، ارزانی داشتن، سرباز داوخواه (در برابر: سربازی که فراخوان شده یا مشمول است)، ...
خواستگاری کردن، اظهار عشق کردن با، عشقبازی کردن با، جلب لطف کردن سایر معانی: اظهار عشق کردن، عشقبازی کردن، جلب کردن، به دست آوردن، دنبال چیزی رفتن، منت کشیدن