recommend
معنی
معرفی کردن، توصیه کردن، سفارش کردن توصیه کردن
سایر معانی: سپارش کردن، سفارشاندن، سفارش کردن، (برای انجام کاری) معرفی کردن، تجویز کردن، رواداشت کردن، صلاح دانستن، پیشنهاد کردن، خوشایند ساختن، مطبوع کردن، اندرز دادن، پند دادن، توصیه شدن
[حسابداری] سفارش ؛ توصیه
[نساجی] پیشنهاد
سایر معانی: سپارش کردن، سفارشاندن، سفارش کردن، (برای انجام کاری) معرفی کردن، تجویز کردن، رواداشت کردن، صلاح دانستن، پیشنهاد کردن، خوشایند ساختن، مطبوع کردن، اندرز دادن، پند دادن، توصیه شدن
[حسابداری] سفارش ؛ توصیه
[نساجی] پیشنهاد
دیکشنری
توصیه
فعل
recommend, counselتوصیه کردن
recommendسفارش کردن توصیه کردن
introduce, inset, present, bring forward, nominate, recommendمعرفی کردن
ترجمه آنلاین
توصیه می کنند
مترادف
acclaim ، advance ، advocate ، applaud ، back ، be all for ، be satisfied with ، celebrate ، commend ، compliment ، confirm ، counsel ، endorse ، enjoin ، esteem ، eulogize ، exalt ، exhort ، extol ، favor ، front for ، glorify ، go on record for ، hold up ، justify ، laud ، magnify ، plug ، praise ، prescribe ، prize ، propose ، put forward ، put in a good word ، put on to ، sanction ، second ، speak highly of ، speak well of ، stand by ، steer ، suggest ، think highly of ، uphold ، urge ، value ، vouch for