معنی

معرفی کردن، توصیه کردن، سفارش کردن توصیه کردن
سایر معانی: سپارش کردن، سفارشاندن، سفارش کردن، (برای انجام کاری) معرفی کردن، تجویز کردن، رواداشت کردن، صلاح دانستن، پیشنهاد کردن، خوشایند ساختن، مطبوع کردن، اندرز دادن، پند دادن، توصیه شدن
[حسابداری] سفارش ؛ توصیه
[نساجی] پیشنهاد

دیکشنری

توصیه
فعل
recommend, counselتوصیه کردن
recommendسفارش کردن توصیه کردن
introduce, inset, present, bring forward, nominate, recommendمعرفی کردن

ترجمه آنلاین

توصیه می کنند

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.