نقشۀ پیشیابی [علوم جَوّ] نقشهای که الگوی فشار یا ارتفاع مورد انتظار یک نقشۀ همدیدی معین را برای زمانی مشخص در آینده نشان میدهد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
prognostication, n•1- پیش بینی، پیشگویی، پیشنمایی 2- رجوع شود به: prognosis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش بینی کننده، خبر دهنده، متضمن نشانه برای پیشگویی
پیش بینی کردن، جلوانداختن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر سایر معانی: پیشگیری کردن، تقدم داشتن بر، جلو بودن، (قبل از موعد) مورد استفاده قرار دادن، پیش خور ...
فال سایر معانی: (جمع) توجهات، کمک ها و رهنمودها، بانی شدن، همکاری و کمک مالی، (در اصل) تفال از طریق مداقه در پرواز پرندگان، غیبگویی، نهان بینی، فالگیری، فال نیک، آمد (در مقابل: نیامد)، یمن، ...
نقشۀ پیشبینی ترکیبی [علوم جَوّ] نقشهای شامل پیشبینیهایی که از منابع مختلف صادر میشود
فالگیری، پیش گویی، فال، تفال، غیب گویی، حدس درست، فال بینی سایر معانی: آینده بینی (با سحر و جادو)
تفال بد زدن، قبلا بدل کسی اثر کردن سایر معانی: پیشگویی کردن، از پیش (درباره ی چیزی) خبر دادن، پیش نمایی کردن (به ویژه درباره ی چیزهای بد)، بدیمن بودن، بدشگون بودن، حاکی بودن
پیش بینی، پیش بینی وضع وا یا حوادی، طالع دیدن، از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن، پیش بینی کردن سایر معانی: (هواشناسی ـ بازرگانی) پیش بینی کردن، پیش نمایی کردن، پیش آگاهی دادن، پیش نگری کردن، پیش ...
پیش بینی کردن، از پیش دانستن، قبلا تهیه دیدن سایر معانی: پیش نگری کردن
اشاره، نشان، نشانه، قرینه، بروز، علامت، دلالت سایر معانی: نشان دهنده، گواه، الزام، بایستگی، (پزشکی) توصیه، تجویز، عمل نشان دادن، نمایه گری، اشعار [عمران و معماری] اثر - نشانه [برق و الکترونی ...
وابسته به نماینده