forebode
معنی
تفال بد زدن، قبلا بدل کسی اثر کردن
سایر معانی: پیشگویی کردن، از پیش (درباره ی چیزی) خبر دادن، پیش نمایی کردن (به ویژه درباره ی چیزهای بد)، بدیمن بودن، بدشگون بودن، حاکی بودن
سایر معانی: پیشگویی کردن، از پیش (درباره ی چیزی) خبر دادن، پیش نمایی کردن (به ویژه درباره ی چیزهای بد)، بدیمن بودن، بدشگون بودن، حاکی بودن
دیکشنری
پیشاپیش
فعل
forebodeتفال بد زدن
forebodeقبلا بدل کسی اثر کردن
ترجمه آنلاین
پیش بینی کرد