راست گوش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلمه ماهی، کولمه ماهی
(گیاه شناسی) خشخاش تیغی (جنس argemone)
[نساجی] زاویه قسمت پایه سوزن نسبت به زمینه نوار خاردار کارد
خار، بوته، خاربن، تمشک جنگلی سایر معانی: (گیاه شناسی) تمشک، خاربن (انواع گیاهان جنس rubus - خاردار و از خانواده ی rose)، هر نوع گیاه خاردار، خار بته
موی زبر، موی خوک، موی سیخ، مو، اماده جنگ شدن، رویه تجاوزکارانه داشتن، سیخ شدن سایر معانی: (حیوان یا گیاه) موی کوتاه و زبر، ته ریش، زبره، کاسموی، موی زبر خوک (که از آن ماهوت پاک کن و قلم مو و ...
انبوه، پر پشت سایر معانی: پوشیده از بته و خاربن، بته زار، پربته، بته مانند، پرمو و فرچه مانند، جاروبکی، پشمالو و گسترده، پاچه بزی
بد خلق، چموش، بد اخم سایر معانی: کج خلق، دعوایی، زود خشم، تندخو، گهگیر، ناتو، بد قلق
تند، سخت، خشن، پوسته مانند سایر معانی: بد خلق، بد ادا، ترشرو، دارای زخم زبان، پوسته دار، پوسته زا، رویه ای
(جانورشناسی - زیست شناسی) تیغدار، خارین، خاردار، تیغدار، شبیه خوارپوست دریایی
خارش، جرب، خارشک، خراش سوزن، خنش، خارش کردن، خاریدن سایر معانی: حکه، خاراندن، به خارش آوردن، میل زیاد، فزون گرایش، بی تابی، بی قراری (برای چیزی)، اشتیاق وافر داشتن، میل شدید (به چیزی) داشتن، ...
نیزه، سخمه، نیشتر زدن، نیزه زدن سایر معانی: پراندن، افکندن، زوبین، سواره نظام (به ویژه مجهز به نیزه)، هر آلت نیزه مانند: نیزه ی ماهیگیری، نیشتر (lancet هم می گویند)، نیزه پراندن به، ضربت نیز ...