معنی

نیزه، سخمه، نیشتر زدن، نیزه زدن
سایر معانی: پراندن، افکندن، زوبین، سواره نظام (به ویژه مجهز به نیزه)، هر آلت نیزه مانند: نیزه ی ماهیگیری، نیشتر (lancet هم می گویند)، نیزه پراندن به، ضربت نیزه
[عمران و معماری] سرشیلنگ - نیزه

دیکشنری

لنس
اسم
spear, lance, dart, harpoon, halberd, shaftنیزه
rapier, lance, lunge, spear, stab, thrustسخمه
فعل
lanceنیشتر زدن
pike, lanceنیزه زدن

ترجمه آنلاین

نیزه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.