نگارهای [مهندسی نقشهبرداری] مربوط به نگاره
واژههای مصوب فرهنگستان
[سینما] تألیف تصویری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] نمایش تصویری
[ریاضیات] سطح تصویری
[ریاضیات] نمای تصویری، نمای پرسپکتیو
[ریاضیات] به طور تصویری
وصفی، تشریحی، توصیفی سایر معانی: (وابسته به علومی که با شرح و طبقه بندی سر و کار دارند) توصیفی، شناسا ساز، بازنمودین، کواشی، کواشگرانه، (دستور زبان) صفت توصیفی (واژه ی "big" در "a big tree" ...
(مصر باستان و غیره - جمع) هیروگلیف، خط تصویری، خط نقشی، وات (حرف الفبا) نقشی، وابسته به خط نقشی، نگاشته شده به خط نقشی، (از نظر فهم) دشوار، بغرنج، دیر فهمیدنی، رمزی، خط هیروگلیف
عکسی، وابسته به عکاسی سایر معانی: وابسته به عکاسی یا عکس، فرتوری، فروغه ای، از طریق عکس، عکس مانند، تصویر مانند، (حافظه و غیره) قوی، دقیق، موبه مو
زیبا، بدیع، خوش منظره، شایان تصویر سایر معانی: (منظره) زیبا، دیدنی، تماشایی، تصویر کردنی، جالب، زنده، گیرا، تصویر مانند، فرتورسان، عکس مانند، مناسب برای نقاشی، ناروال، نامتعارف، غیرعادی و جا ...
دید تصویری [علوم نظامی] نمایش عوارض سطح زمین ازجمله موانع و باندهای پرواز که درواقع همان چیزی است که خلبان از پنجرۀ اتاقک خلبانی میبیند ...