picturesque
معنی
زیبا، بدیع، خوش منظره، شایان تصویر
سایر معانی: (منظره) زیبا، دیدنی، تماشایی، تصویر کردنی، جالب، زنده، گیرا، تصویر مانند، فرتورسان، عکس مانند، مناسب برای نقاشی، ناروال، نامتعارف، غیرعادی و جالب
سایر معانی: (منظره) زیبا، دیدنی، تماشایی، تصویر کردنی، جالب، زنده، گیرا، تصویر مانند، فرتورسان، عکس مانند، مناسب برای نقاشی، ناروال، نامتعارف، غیرعادی و جالب
دیکشنری
زیبا
صفت
beautiful, cute, elegant, handsome, picturesque, fairزیبا
picturesqueخوش منظره
exquisite, novel, original, picturesque, newfoundبدیع
picturesqueشایان تصویر
ترجمه آنلاین
زیبا
مترادف
arresting ، artistic ، beautiful ، charming ، colorful ، graphic ، photographic ، pictorial ، pleasant ، pretty ، quaint ، scenic ، striking ، vivid