عالم در علم بدیع، اموزگار معانی بیان سایر معانی: سخندان، کارشناس معانی بیان، استاد علم بدیع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تالار، سالن مشروب فروشی، رستوران، مشروبفروشی سایر معانی: سالن، اتاق بزرگ (ویژه ی کاری بخصوص)، (کشتی مسافری) تالار اصلی، لهر، میخانه، سالن زیبایی
یعنی، بعبارت دیگر سایر معانی: به عبارت دیگر، مثلا، بهتر بگویم، namely : بعبارت دیگر [حقوق] یعنی، به معنی، برای مثال
بد، تکان دهنده، هولناک، برخورنده سایر معانی: روانکوب، زننده، بسیار ناخوشایند، مستهجن، ناپسند، قبیح، زشت، منزجر کننده، مایه انزجار، موحش، بسیار بد
حاکی بودن از، دلالت کردن بر، معنی کردن، باشاره فهماندن، معنی بخشیدن سایر معانی: معنی دادن، چم داشتن، نشان دادن، حاکی بودن، مهند بودن، دربای بودن، مهم بودن، اهمیت داشتن
ساکت، ارام، بی صدا، صامت، خاموش، بی حرف، خمش، خموش سایر معانی: بی سروصدا، آرام، بی سخن، کم حرف، کم سخن، لال، گنگ، بی زبان، بی توضیح، کم صدا، کم سروصدا، نهفته، مگوی، نگفتنی، غیر ملفوظ، ناملفو ...
سخنران، ناطق، سخنور
سخنگو، سخن ران سایر معانی: سخنگو (معمولا مرد)، ناطق
سخنگو (مرد یا زن)
سخنگوی زن سایر معانی: سخنگوی زن
سیخ زنی سایر معانی: 1- درد شدید و منقطع، تیر کشیدن 2- زخم (در اثر فرو کردن نه شکافتن یا بریدن)
اوج، قله، نوک، اعلی درجه، ذروه، منتها درجه، منتهی سایر معانی: چکاد، شخ، اوج (اوگ)، تارک، سر، ستیغ، وابسته به سران دولت ها، - سران [عمران و معماری] اوج - ستیغ [ریاضیات] تارک، قله، اوج، رأس [خ ...