signify
معنی
حاکی بودن از، دلالت کردن بر، معنی کردن، باشاره فهماندن، معنی بخشیدن
سایر معانی: معنی دادن، چم داشتن، نشان دادن، حاکی بودن، مهند بودن، دربای بودن، مهم بودن، اهمیت داشتن
سایر معانی: معنی دادن، چم داشتن، نشان دادن، حاکی بودن، مهند بودن، دربای بودن، مهم بودن، اهمیت داشتن
دیکشنری
نشان دهنده
فعل
betoken, implicate, signifyدلالت کردن بر
hold out, bode, bespeak, betoken, signify, smellحاکی بودن از
signifyباشاره فهماندن
denote, define, explain, give the meaning, interpret, signifyمعنی کردن
signifyمعنی بخشیدن
ترجمه آنلاین
دلالت کند
مترادف
add up to ، announce ، be a sign of ، bear ، bespeak ، betoken ، carry ، communicate ، connote ، convey ، denote ، disclose ، evidence ، evince ، exhibit ، express ، flash ، imply ، import ، insinuate ، intend ، intimate ، manifest ، matter ، portend ، proclaim ، purport ، represent ، show ، sign ، spell ، stand for ، suggest ، symbolize ، talk ، tell ، wink