متهم کردن، اعلام جرم کردن، تعقیب قانونی کردن، علیه کسی ادعا نامهتنظیم کردن سایر معانی: (حقوق) متهم کردن، به دادگاه کشیدن، کیفرخواست صادر کردن، (مجازی) گناه بستن به [حقوق] متهم کردن (از طریق ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مصون از خطا، لغزش ناپذیر سایر معانی: (کسی که جایز الخطا نیست مانند خداوند) بری از خطا، قابل اطمینان، کم خطا، (کلیسای کاتولیک - به ویژه در مورد پاپ) خطا ناپذیر، منزه از گناه
جذاب، زیرک، چالاک، نکته دان سایر معانی: (امریکا - خودمانی - واژه ی کلی مبنی بر خشنودی) خوب، شیک، فرز، زبل، قبراق، ترگل ورگل، خیلی خوب
پرتقال، نارنج، درخت نارنج، نارنجی، پرتقالی سایر معانی: (نام خانواده ی سلطنتی هلند) ارانژ، وابسته به خاندان ارانژ، (از ریشه ی فارسی یا سانسکریت)، (گیاه شناسی) درخت پرتقال (جنس citrus از خانوا ...
معیار، مقیاس رفعت و خوبی، نمونه کامل سایر معانی: نمونه ی کامل، نمونه ی عالی، ابر سنجه، سرمشق، ابر مونه، الماس عالی (به وزن صد قیراط یا بیشتر)، مروارید غلتان، مروارید درشت و گرد، (شعر قدیم) م ...
راز دار، موثق، معتبر، قابل اعتماد، موتمن، قابل اطمینان، معتمد، قابل اتکا، مورد اطمینان سایر معانی: اتکاپذیر، قابل اعتبار، اوستام پذیر، استوان پذیر، استام پذیر (رجوع شود به: rely) [حسابداری] ...
عالی، شکافنده سایر معانی: (اسباب) پاره کننده، کننده، - کش، - بر، (انگلیس - قدیمی - خودمانی) عالی، هنگامه، معرکه [عمران و معماری] خرد کردن [معدن] تراشه کردن (حفر چاه و تونل) - شیارزنی (ترابری ...
میانه، رضایتبخش، خرسند کننده سایر معانی: بسنده، کافی، قانع کننده، خشنودگر [بهداشت] کافی [ریاضیات] رضایتبخش