satisfactory
معنی
میانه، رضایتبخش، خرسند کننده
سایر معانی: بسنده، کافی، قانع کننده، خشنودگر
[بهداشت] کافی
[ریاضیات] رضایتبخش
سایر معانی: بسنده، کافی، قانع کننده، خشنودگر
[بهداشت] کافی
[ریاضیات] رضایتبخش
دیکشنری
رضایتبخش
صفت
satisfactoryرضایتبخش
satisfactoryخرسند کننده
middle, satisfactoryمیانه
ترجمه آنلاین
رضایت بخش
مترادف
A OK ، adequate ، all right ، ample ، appeasing ، assuaging ، assuasive ، average ، cogent ، comfortable ، competent ، cool ، decent ، delighting ، enough ، fair ، fulfilling ، good ، good enough ، gratifying ، groovy ، passable ، peachy ، pleasing ، satisfying ، solid ، sound ، sufficing ، suitable ، tolerable ، unexceptional ، up to snuff ، valid