پرانتز، جمله معترضه، کمانک، دو هلال سایر معانی: کمانک (دو کمانک)، هلال (هلالین)، جمله ی معترضه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاصله، بادخور، فاصله میان دو پرده، ایست میان دو پرده سایر معانی: (هر چیزی که در فاصله ی زمانی میان دو رویداد و غیره اجرا شود یا اتفاق بیفتد) انتراکت، میان دوره، (در اصل) نمایش کوتاه و شوخ که ...
تعلیق، فاصله، انقطاع سایر معانی: وقفه، بازایستی، فترت، قطع، گسیختگی، گسستگی، وابریدگی، وابرش (سخن دیگری)، دویدن توی حرف، تک مضراب، قطع کننده، وابرشگر، گسیختگر [عمران و معماری] گسیختگی [کامپی ...
وقفه، ایست، فاصله، فرجه، مدت، فترت، خلال سایر معانی: (فضا یا فاصله ی میان دو چیز) فاصله، میان جا، دورنای، (فاصله ی زمانی میان دو چیز به ویژه دو چیز همانند) وقفه، میانگاه، میان زمان، مکث، (فا ...
وابسته به دو کمانک، پرانتزی، کمانکی، (قرار داده شده) میان دو کمانک، دارای کمانک
نمادی به شکل () که هرگاه در طرفین عبارت ریاضی قرار گیرد، مقصود حاصل آن عبارت است|||متـ . کمان 4 [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان