گندم بریان، گندم برشته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشنه سوخته
(یک نوع بازی باطاس و مهره هایی که روی پهنه حرکت داده می شوند) پار چیزی (parchesi و parchisi هم می نویسند)
کاغذ پوست، نسخه خطی روی پوست اهو سایر معانی: (پوست حیوان معمولا پوست آهو که روی آن می نویسند یا نقاشی می کنند) کاغذ پوستی، پوستینه، طومار پوستی، دست نوشته (یا سند یا تصویر و غیره) روی پوست، ...
کاغذ پوستی [نساجی] کاغذ پارشمنت- کاغذی که با اسید سولفوریک سرد عمل شده است
[نساجی] اثر دادن اسید سولفوریک غلیظ بر سلولز
شهرستان، استان سایر معانی: (امپراطوری روم شرقی) اپارکی (ایالت)، (یونان امروز) زیر بخش سیاسی هر استان، در یونان شهرستان
هیپارکوس (ستاره شناس یونانی)
بی آب سایر معانی: (شیمی)، بدون آب [خودرو] بدون آب [شیمی] 1- بی آب، بدون آب 2- غیر هیدرات، عارى از آب متبلور [عمران و معماری] بدون آب [نساجی] بی آب - کاملا خشک ...
خشک، بی روح، بایر، بی لطافت، بی مزه سایر معانی: بی آب و علف، لم یزرع، کم باران، کم آب، خشک و بی روح، عاری از لطافت، کسل کننده، خالی [عمران و معماری] خشک - کماب - بایر [زمین شناسی] خشک، کم آب ...
یکی از دو زمان گذشته و اسم مفعول فعل: burn، سوختگی، سوزش، داه
خشک کردن، در جای خشک نگهداشتن سایر معانی: (کاملا) خشک کردن یا شدن، خشکاندن، خشکیدن، خشک سازی کردن، خوشیدن، (مواد خوراکی را برای حفظ از فساد و غیره) خشک کردن [شیمی] 1- (کاملا) خشک کردن یا شدن ...