معنی

خشک، بی روح، بایر، بی لطافت، بی مزه
سایر معانی: بی آب و علف، لم یزرع، کم باران، کم آب، خشک و بی روح، عاری از لطافت، کسل کننده، خالی
[عمران و معماری] خشک - کماب - بایر
[زمین شناسی] خشک، کم آب منطقه ای که دارای کمبود بارندگی است و معمولا به آب و هوا یا به ناحیه ای اطلاق می شود که متوسط سالیانه باران آن کمتر از 250 میلیمتر باشد
[خاک شناسی] خشک
[آب و خاک] خشک، کم آب

دیکشنری

خشک شده
صفت
dry, arid, withered, barren, waterless, thirstyخشک
arid, sterile, incultبایر
awkward, arid, jejuneبی لطافت
dead, soulless, spiritless, prosaic, pedestrian, aridبی روح
tasteless, insipid, unsavory, vapid, flat, aridبی مزه