desiccate
معنی
خشک کردن، در جای خشک نگهداشتن
سایر معانی: (کاملا) خشک کردن یا شدن، خشکاندن، خشکیدن، خشک سازی کردن، خوشیدن، (مواد خوراکی را برای حفظ از فساد و غیره) خشک کردن
[شیمی] 1- (کاملا) خشک کردن یا شدن، خشکاندن، خشکیدن، خشک سازى کردن، خوشیدن 2- (مواد خوراکی را براى حفظ از فساد و غیره ) خشک کردن
سایر معانی: (کاملا) خشک کردن یا شدن، خشکاندن، خشکیدن، خشک سازی کردن، خوشیدن، (مواد خوراکی را برای حفظ از فساد و غیره) خشک کردن
[شیمی] 1- (کاملا) خشک کردن یا شدن، خشکاندن، خشکیدن، خشک سازى کردن، خوشیدن 2- (مواد خوراکی را براى حفظ از فساد و غیره ) خشک کردن
دیکشنری
خشک کن
فعل
desiccateدر جای خشک نگهداشتن
dry, dehumidify, wither, desiccate, wipe, calcineخشک کردن
ترجمه آنلاین
خشك كردن
مترادف
anhydrate ، dehydrate ، deplete ، devitalize ، divest ، drain ، dry ، dry up ، evaporate ، exsiccate ، parch ، sear ، shrivel ، wither ، wizen