خط، پیغام، پیام، پیغام دادن، رسالت کردن سایر معانی: پیام (با سخن یا علامت و غیره)، پیام رسمی، اطلاعیه، الهام، پیام الهی، پیام پیامبر یا فیلسوف، (آثار هنری وادبی) معنی اصلی، زیرچم، پیام فرستا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پول
پیمان، موافقت، عهد، معاهده، پیمان بستن سایر معانی: سامه، قول و قرار، میثاق [حقوق] پیمان، عهد، میثاق، قرارداد، توافق
خمیرکاغذ [هنرهای تجسمی] اثر حجمی ساختهشده بهوسیلۀ مخلوطی از کاغذ خمیرشده و چسب
واژههای مصوب فرهنگستان
کاغذ پوست، نسخه خطی روی پوست اهو سایر معانی: (پوست حیوان معمولا پوست آهو که روی آن می نویسند یا نقاشی می کنند) کاغذ پوستی، پوستینه، طومار پوستی، دست نوشته (یا سند یا تصویر و غیره) روی پوست، ...
مطبوعات، اوراق چاپی سایر معانی: مطبوعات، اوراق چاپی
محک، اثبات، نشانه، عیار، برهان، مدرک، ملاک، چرک نویس، گواه، دلیل، مقیاس خلوص الکل سایر معانی: دلیل آوری، استوانش، شاهد، فرنود، سند، مصداق، آزمون، امتحان، آزمایش، (قدیمی - بیشتر در مورد زره) ...
تراوش کردن، پنهان کردن، ترشح کردن سایر معانی: تراویدن، نهان داشتن، مخفی نگهداشتن، اختفا کردن، نهفتن
(ناگهان) اخراج یا مرخص کردن، گسیل کردن
نت های موسیقی که روی صفحات جدا از هم چاپ شده است
لوازم التحریر، نوشت افزار سایر معانی: نوشت افزار، لوازم التحریر [حسابداری] ملزومات اداری ؛ نوشت افزار
رجوع شود به: scarecrow، آدم کم اهمیت، هیچ کاره، دون پایه، مرد پوشالی، استدلال قلابی، رجوع شود به: scarecrow آدم کم اهمیت، مرد پوشالی استدلال قلابی مامور مخفی، جاسوس [حقوق] شاهد حرفه ای، طرف ...