ارام کردن، کم کردن، سبک کردن سایر معانی: تسکین دادن، آرام کردن، تخفیف دادن، فرونشاندن، گساریدن، کاهش دادن، کاستن [نساجی] ساده کردن - رقیق کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاشنی (بمب و مین و غیره را) کشیدن، فیوز بمب را برداشتن، ماسوره کشیدن (از بمب و غیره)، بی خطر کردن، بی آزار کردن، خنثی کردن -3(با سیاست و کیاست و غیره) از وخامت (وضع) کاستن، تشنج زدایی کردن، ...
تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، سبک کردن، تسکین دادن سایر معانی: ملایم کردن یا شدن، آرام کردن یا شدن، تخفیف یافتن، تسکین دادن یا یافتن، سبک کردن یا شدن، (غلط مشهور) رجوع شود به: (militate ( ...
تسکین دادن، خشم کسی را فرونشاندن، خشم را فرو نشاندن، استمالت کردن سایر معانی: (خداوند یا خدایان را) بر سر مهر آوردن، خشنود کردن، دل کسی را به دست آوردن
ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن، تسلی دادن، استمالت کردن، دل بدست اوردن، دلجویی کردن سایر معانی: (با چاپلوسی یا چرب زبانی و غیره) استمالت کردن، دل به دست آوردن، نوازش کردن، (درد و غیره) تسک ...
باشکر پوشاندن سایر معانی: شکر پوش کردن، روی داروی تل را باشکر پوشاندن
فرو نشاندن، اسوده کردن سایر معانی: tranquillize ارام کردن