defuse
معنی
چاشنی (بمب و مین و غیره را) کشیدن، فیوز بمب را برداشتن، ماسوره کشیدن (از بمب و غیره)، بی خطر کردن، بی آزار کردن، خنثی کردن -3(با سیاست و کیاست و غیره) از وخامت (وضع) کاستن، تشنج زدایی کردن، تشنج زدایی کردن the un tried to defuse the situation in that country سازمان ملل کوشید که وضعیت آن کشور را آرام کند
دیکشنری
خنثی کردن
ترجمه آنلاین
خنثی کردن