propitiate
معنی
تسکین دادن، خشم کسی را فرونشاندن، خشم را فرو نشاندن، استمالت کردن
سایر معانی: (خداوند یا خدایان را) بر سر مهر آوردن، خشنود کردن، دل کسی را به دست آوردن
سایر معانی: (خداوند یا خدایان را) بر سر مهر آوردن، خشنود کردن، دل کسی را به دست آوردن
دیکشنری
فریب دادن
فعل
soothe, mitigate, propitiate, pacify, quell, smoothتسکین دادن
propitiateخشم را فرو نشاندن
propitiate, sootheاستمالت کردن
atone, propitiate, subdue one's angerخشم کسی را فرونشاندن