علوم مهندسى : دستگاه متراکم کننده سیمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] مسیر یاب چند پخشی
رهیاب [مهندسی مخابرات] ابزاری، معمولا رایانهای اختصاصی، که برای پیوند دادن دو شبکه به کار میرود، بستکهای دادهها را دریافت و مقصد آنها را مشخص میکند و آنها را به ...
واژههای مصوب فرهنگستان
جارچی، فریاد زننده سایر معانی: فریاد زننده، جارچی
رسیدهچوب [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] همۀ بافت چوبی بیرون هستۀ جوانچوب که در آن یاختهها ازنظر ابعاد و ساختار کاملا تکامل یافتهاند ...
کف، دسته، عرشه، عرشه کشتی، دستینه، یک دسته ورق، زینت کردن، عرشهدار کردن، اراستن، پوشاندن سایر معانی: (کشتی و غیره) عرشه، (اتوبوس دو طبقه) طبقه، (ورق بازی) دست، (امریکا - خودمانی) ضربه ی فنی ...
لباس، لباس پوشاندن، پانسمانکردن، مزین کردن، لباس پوشیدن، ملبس کردن، جامه بتن کردن، درست کردن موی سر سایر معانی: (جامه) پوشیدن، پوشاندن، پوشاک (به ویژه در اشاره به نوع لباس)، (زنانه) پیراهن، ...
سطح، بیرونی، ظاهری، بیرون، خارج، خارجی، ظاهر سایر معانی: برونی، برونین، برون مرزی (در برابر: درونی internal)، مشهود، مجسم، خارج از ذهن و مغز انسان، از بیرون، برونزاد، از بیرون به درون، برون ...
بیرون از محیط زمین، ماورای عالم خاکی سایر معانی: (موجود یا روی دهنده یا آینده از خارج کره ی زمین) فرازمینی، خارج فضایی، فراسپهری، گرزمانی، بیرون از محیط زمین [زمین شناسی] فرا زمینی، بیرون از ...
دورترین، اقصی نقطه، دورترین نقطه، بعیدترین سایر معانی: (صفت عالی : far) دورترین، در بیشترین فاصله، دوردست ترین، پسترین، دورینه، دور افتاده ترین، بیشترین، زیادترین، بیشین، بیشینه، حداکثر، بال ...
(اثاثیه ی اتاق یا خانه و غیره: میز و صندلی و فرش و غیره) اثاثیه، اسباب منزل، تجهیزات و لوازم (زندگی یاکار)، مانه ها، کاچالگان، پوشاک، رخت، لوازم
دورترین، اقصی نقطه سایر معانی: دور دست ترین، بعیدترین، منتهی الیه [ریاضیات] دورترین