معنی
سایر معانی: (کشتی و غیره) عرشه، (اتوبوس دو طبقه) طبقه، (ورق بازی) دست، (امریکا - خودمانی) ضربه ی فنی کردن، (با مشت یا ضربه) بر زمین انداختن، (اتوبوس و کامیون و هواپیما و غیره) کف، پهنه، (دستگاه صوت) دک، (امریکا - خودمانی) بسته ی کوچک (حاوی مواد مخدر مانند هرویین)، رجوع شود به: tape deck، (معمولا با: out) آراستن (با جامه ی خوب یا تزیینات)، تزیین کردن، پیراستن، زیباندن، (کشتی) عرشه دار کردن، n : عرشه، سطح، n : اراستن، در ورق بازی یکدسته ورق
[عمران و معماری] عرشه - عبورگاه - کف
[کامپیوتر] بسته
[فوتبال] کف-سطح
[ریاضیات] دست، دسته، کارت، دسته ی کارت، یک دست ورق
[نفت] عرشه