معنی

کف، دسته، عرشه، عرشه کشتی، دستینه، یک دسته ورق، زینت کردن، عرشهدار کردن، اراستن، پوشاندن
سایر معانی: (کشتی و غیره) عرشه، (اتوبوس دو طبقه) طبقه، (ورق بازی) دست، (امریکا - خودمانی) ضربه ی فنی کردن، (با مشت یا ضربه) بر زمین انداختن، (اتوبوس و کامیون و هواپیما و غیره) کف، پهنه، (دستگاه صوت) دک، (امریکا - خودمانی) بسته ی کوچک (حاوی مواد مخدر مانند هرویین)، رجوع شود به: tape deck، (معمولا با: out) آراستن (با جامه ی خوب یا تزیینات)، تزیین کردن، پیراستن، زیباندن، (کشتی) عرشه دار کردن، n : عرشه، سطح، n : اراستن، در ورق بازی یکدسته ورق
[عمران و معماری] عرشه - عبورگاه - کف
[کامپیوتر] بسته
[فوتبال] کف-سطح
[ریاضیات] دست، دسته، کارت، دسته ی کارت، یک دست ورق
[نفت] عرشه

دیکشنری

عرشه
اسم
deck, heightعرشه
category, class, handle, clique, gang, deckدسته
deck, prowعرشه کشتی
floor, bottom, foam, bed, froth, deckکف
deck, holograph, longhand, signatureدستینه
deckیک دسته ورق
فعل
cover, mask, conceal, coat, veil, deckپوشاندن
decorate, adorn, primp, blazon, illustrate, deckاراستن
deck, decorateزینت کردن
deckعرشهدار کردن

ترجمه آنلاین

عرشه

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.