farthest
معنی
دورترین، اقصی نقطه، دورترین نقطه، بعیدترین
سایر معانی: (صفت عالی : far) دورترین، در بیشترین فاصله، دوردست ترین، پسترین، دورینه، دور افتاده ترین، بیشترین، زیادترین، بیشین، بیشینه، حداکثر، بالاترین (درجه)
سایر معانی: (صفت عالی : far) دورترین، در بیشترین فاصله، دوردست ترین، پسترین، دورینه، دور افتاده ترین، بیشترین، زیادترین، بیشین، بیشینه، حداکثر، بالاترین (درجه)
دیکشنری
دورترین
صفت
farthest, utmost, ultimate, farthermost, furthermost, endmostدورترین
farthest, extremeدورترین نقطه
endmost, farthermost, farthest, furthermost, outmostاقصی نقطه
farthermost, farthestبعیدترین
ترجمه آنلاین
دورترین
مترادف
extreme ، farthermost ، furthermost ، furthest ، last ، lattermost ، outermost ، outmost ، remotest ، ultimate ، utmost ، uttermost