غنی کردن، پرمایهکردن، توانگر کردن، غنیساختن سایر معانی: پول دار کردن، ثروتمند کردن، دولتمند کردن، ارزشمند کردن، (ویتامین یا مواد مغذی یا کود و غیره) دادن به، بارور کردن، توانمند کردن [نساجی] ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استعاره، (جمع) صنایع ادبی
ملیله دوزی سایر معانی: ملیله کاری، زر دوزی، تزئیناتی بشکل ذرات ریز یا دانه های تسبیح که امروزه بصورت سیم های ریز طلا ونقره و یا مسی دراطراف الات زرین وسیمین ساخته می شود، ملیله دوزی کردن [نس ...
جلوه، سرسبزی، تزئینات نگارشی، نشو و نما کردن، شکفتن، گل کردن، رشد کردن، زینت کاری کردن، برومند شدن، اباد شدن سایر معانی: شکوفا بودن یا شدن، رونق گرفتن، (کار و کاسبی) گرفتن، رو به رشد و توسعه ...
پرگل سایر معانی: (پوشیده از گل یا تزیین شده با گل) گل دار، گل آذینی، گل و بته دار، دارای طرح گل دار، وابسته به گل، مانند گل، گلین، گلبو، گلسان، گلدیس، (سبک ادبی و هنری و سخنگویی و غیره) پر ا ...
مالیات، طلایی کردن، زر اندود کردن، مطلا کردن، تذهیب کردن سایر معانی: با لایه ای از طلا پوشاندن، زرنگار کردن، زرکوب کردن، آب طلا زدن، اکلیل زدن، درخشان و جذاب کردن، (با دادن جلا و رنگ و آب چی ...
شکر و تخم مرغ روی شیرینی سایر معانی: (آمیزه ای از شکر و کره و سپیده ی تخم مرغ و مواد رنگی که روی کیک و نان شیرینی می مالند) تزیین خامه مانند روی کیک و شیرینی، رویه، (هواشناسی) یخ زنی، منشور ...
اغراق، غلو، گزافه گویی سایر معانی: گزافه گویی، غلو، اغراق [حسابداری] بیش از میزان واقع نشان دادن
شیک پوش، خیلی شیک سایر معانی: (قدیمی - خودمانی - اغلب کنایه آمیز) مجلل، شیک، معرکه
پولک، درخشش، پولک وسنگهای بدلی زینت لباس، هر چیز زرق و برقدار، با پولک مزین کردن سایر معانی: درخشیدن (با هر چیز پولک مانند)، هر چیز پولک مانند و براق، با پولک تزیین کردن، منجوق
[موسیقی] تغییر موسیقی، معمولا با اضافه کردن نتها، بهمنظور زیباتر یا مؤثرتر کردن آن یا نشان دادن تواناییهای اجراکننده|||[هنرهای تجسمی] افزودن عناصر تزیینی به یک سطح یا فضای ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ویژگی آنچه تزیین شده باشد [موسیقی]