معنی

مالیات، طلایی کردن، زر اندود کردن، مطلا کردن، تذهیب کردن
سایر معانی: با لایه ای از طلا پوشاندن، زرنگار کردن، زرکوب کردن، آب طلا زدن، اکلیل زدن، درخشان و جذاب کردن، (با دادن جلا و رنگ و آب چیزی را) پرارزش تر وانمود کردن، پر زرق و برق کردن، طلایی رنگ کردن، رجوع شود به: guild

دیکشنری

طلسم
اسم
tax, taxation, levy, impost, imposition, gildمالیات
فعل
gildطلایی کردن
gildزر اندود کردن
gild, vermeilمطلا کردن
gild, limnتذهیب کردن

ترجمه آنلاین

طلا

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.