اصطلاحات مخصوص یک صنف، لهجه خاص، سخن دست و پا شکسته سایر معانی: (زبان حرفه ای یا محلی یا بیگانه که برای شنونده نامفهوم و عجیب و غریب می نماید) زبان بیگانه، زبان فنی، زبان زرگری، سخن نامفهوم، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفتر روزنامه، روزنامه، دفتر وقایع روزانه سایر معانی: دفتر رویدادهای روزانه، دفتر یادآوردها، دفترچه ی خاطرات (روزانه)، نشریه (روزانه یا هفتگی یا ماهانه و غیره)، مجله، هفته نامه، ماهنامه، (در ...
دکه، مشتق از کوشک فارسی کلاه فرنگی سایر معانی: (از ریشه ی فارسی)، (در ایران و ترکیه) کوشک، مشتق از gt; کوشک فارسی lt; کلاه فرنگی، خانه تابستانی [کامپیوتر] کیوسک ؛ دکه - دکه ی کوچکی با یک کام ...
رسانه ها، واسطهها، پوشش میانی عرق سایر معانی: (از ریشه ی فارسی) سرزمین ماد (در باختر ایران - مرکز آن: اکباتان یا همدان)، (با: the - معمولا با فعل مفرد) رسانه ها (رادیو و روزنامه و تلویزیون و ...
خط، پیغام، پیام، پیغام دادن، رسالت کردن سایر معانی: پیام (با سخن یا علامت و غیره)، پیام رسمی، اطلاعیه، الهام، پیام الهی، پیام پیامبر یا فیلسوف، (آثار هنری وادبی) معنی اصلی، زیرچم، پیام فرستا ...
عضلانی بودن سایر معانی: عضلانی بودن
حالت، مخمصه، وضع نامساعد، وضع خطرناک سایر معانی: گرفتاری شدید، تنگنا، داروگیر، گیرودار، معضل
مطبوعات، اوراق چاپی سایر معانی: مطبوعات، اوراق چاپی
الهام، اشکار سازی، افشاء، فاش سازی، وحی سایر معانی: آشکار سازی، هویدا سازی، نمایان سازی، (الهیات) وحی، الهام الهی، مکاشفه، اشراق، کشف و شهود، تجلی (خواسته ی خداوند)، تجلی گری، رازگشایی، افشا ...
اسب چموش، سیاه بند، رند، بذله گو، قاپ، قلاش، قاپنده، ادم دغل، حیوان عظیم الجثه سرکش، ناقلا، گول زدن، از علف هرزه پاک کردن، رذالت و پستی نشان دادن، هرس کردن سایر معانی: عیاش، شوخ، خوشگذران، ( ...
پخش کننده شایعات افتضاح امیز سایر معانی: شایعه پراکن، رسوایی گستر، ننگ گستر
مصیبت، غم و اندوه، غم، فرم، حزن، غصه، نژندی، سوگ، تاثر، غمگینی، غصه خوردن، غصه دار کردن، تاسف خوردن سایر معانی: اندوه، آدرنگ، تاسه، دق، مایه ی تاسف، مایه ی غصه، تاسف، پشیمانی، ندامت، محنت، ف ...