معنی

اسب چموش، سیاه بند، رند، بذله گو، قاپ، قلاش، قاپنده، ادم دغل، حیوان عظیم الجثه سرکش، ناقلا، گول زدن، از علف هرزه پاک کردن، رذالت و پستی نشان دادن، هرس کردن
سایر معانی: عیاش، شوخ، خوشگذران، (فیل و غیره) تکرو و سبع، چموش، سرکش، (قدیمی) گدای سیار، ولگرد، خانه به دوش، رذل، بی شرف، ناکس، فرومایه، پست فطرت، بد ذات، فرومایگی کردن، بد ذاتی کردن، (زیست شناسی) گیاه نابهنجار، نابروال، نااستانده، (گیاهان نابهنجار را) ریشه کن کردن، متجاسر، رذالت و پستی نشان دادن
rogue(elephant)
پسل سرکش که ازدسته پیلان جدا شده باشد

دیکشنری

سرکش
اسم
rogueقلاش
rogue, city slicker, knaveرند
rogue, limmerناقلا
knucklebone, rogueقاپ
rogue, snatcherقاپنده
rogueادم دغل
joker, humorist, gagger, farceur, gagman, rogueبذله گو
rogueحیوان عظیم الجثه سرکش
bolter, rogueاسب چموش
faker, cheat, lurcher, rapscallion, ratbag, rogueسیاه بند
فعل
prune, lop, pollard, rogueهرس کردن
dodge, outwit, deceive, defraud, dupe, rogueگول زدن
rogueاز علف هرزه پاک کردن
rogueرذالت و پستی نشان دادن

ترجمه آنلاین

سرکش

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.