غفلت کارانه سایر معانی: از روی غفلت، از روی مسامحه، اهمال کارانه، با اهمال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] سهو موجه (در جریان دادرسی)
سردستی، غفلت کارانه سایر معانی: ازروی بی مبالاتی یابی فکری، ازروی بی پروایی
عاق کردن، از اری محروم کردن سایر معانی: از ارث محروم کردن، از حقوق و امتیازات خود محروم کردن، از ارک محروم کردن
خودسری کردن، شکستن، سرپیچی کردن، نافرمانی کردن، اطاعت نکردن، نقص کردن، سرکشی کردن سایر معانی: فرمان برداری نکردن، تمرد کردن، گردنکشی کردن، سرتابی کردن، سربرتافتن
حذف کردن، ادغام کردن، از اخر برداشتن سایر معانی: از قلم انداختن، ستردن، (از متن و غیره) زدن
پیش رفتن، مقدم بودن بر، پیش از چیزی واقع شدن سایر معانی: ارجحیت داشتن، (از نظر زمان یا مکان یا رتبه) جلوتر بودن، پیش بودن، قبلا آمدن، ارشدیت داشتن، رجوع شود به: forgo
بی پروا، غافل سایر معانی: بی اعتنا، بی توجه، حرف نشنو
رد کردن، تجاهل کردن، چشم پوشیدن، نادیدهپنداشتن، بی اساس دانستن، برسمیت نشناختن، محل نگذاشتن سایر معانی: نادیده انگاشتن، کم محلی کردن به، محل نگذاشتن به، اعتنا نکردن، زیرسیبلی رد کردن [برق و ...
اسراف، بی احتیاطی، عاقبت نیندیشی سایر معانی: بی احتیاطی، عاقبت نیندیشی، اسراف
نابخردی، بی احتیاطی، بی تدبیری، بی مبالاتی سایر معانی: بی احتیاطی، بی تدبیری، نابخردی، بی مبالاتی
بی دقت، غافل، بی توجه، بی اعتنا سایر معانی: سربه هوا، فراموشکار