خیال، شبح، تمثال، صورت خیالی، نمودناک، شباهت وهمی، شباهت ریایی، شباهتتصنعی سایر معانی: تصویر، فرتور، وانمودگر، تظاهر، ریاکاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گناه، عیب، خطا، بزه، حرج، فسق، عصیان، معصیت، گناه ورزیدن، معصیت کردن، خطا کردن سایر معانی: مخفف: sine، (بیست و یکمین حرف الفبای عبری) سین، (مجازی یا به شوخی) خطا، تقصیر، اشتباه، گناه کردن [ک ...
کج، نظر، سطح اریب، کجی، شیب، سرازیری، سراشیبی، نگاه کج، خط کج، اریب، سراشیب، کج شدن، سرازیر کردن، شیب پیدا کردن، سرازیر شدن، کج کردن، کج رفتن، تحریف کردن سایر معانی: شیب دار شدن، یک وری شدن، ...
انحراف، کجی، شیب، سرازیری، سراشیبی، زمین سراشیب، سرزیری، شیب دار، سراشیب کردن، سرازیر کردن، سرازیر شدن سایر معانی: سربالایی، نشیب، فراز، تنده، شیب داشتن، سرازیر (یا سربالا) بودن، تمایل، میل ...
ریزش، مقدار زیاد، افت، رکود، زمین باتلاقی، کاهش فعالیت، دوره رخوت، یکباره فرو ریختن، یکباره پایین امدن یا افتادن، سقوط کردن سایر معانی: (ناگهان و محکم) افتادن، فرو افتادن، (فعالیت یا قیمت و ...
بویایی، شامه، استشمام، رایحه، بو، بوکشی، بوییدن، رایحه داشتن، حاکی بودن از، بو کردن، بو دادن سایر معانی: بو کشیدن، استشمام کردن، بوی چیزی را احساس کردن، بوی چیزی را داشتن، بوی گند دادن، گندا ...
اجتماع، محفل، گروه، جمعیت، انجمن، شرکت، مجمع، مصاحبت، جامعه، نظام اجتماعی، اشتراک مساعی، انسگان سایر معانی: همزیگان، گروهگان، همباش، هامه، جمع، حضور، محضر، همنشینی، همگن گاه، همگین گان، طبقه ...
(به ویژه در نمایش) رقص و آواز، توضیح زاید، توضیح واضحات، توضیح گریز آمیز
فریب، سحر، جادو گری، افسون گری، ساحری سایر معانی: سحر و جادو
شیوع، وسعت، گسترش، منتشر شده، منتشر شدن، فرش کردن، گستردن، پهن شدن، بصط و توسعه یافتن، منتشر کردن، پخش کردن، پهن کردن، گسترش یافتن سایر معانی: از هم باز کردن، از هم گشودن، (کاشانی) شید کردن، ...
استحکام، استواری، ثبات، پایداری، پایایی، محکمی، پا بر جایی سایر معانی: پرداس، برجایی، درواخی، ناجنبایی، بی تکانی، تعادل، توازن، ترازمندی، همسنگی، همترازی، مقاومت در برابر تغییرات شیمیایی، وا ...
شرح، اعلامیه، اظهار، حکم، بیانیه، بیان، توضیح، عرضه داشت، تقریر، گفته، قطعنامه، قطعه نامه سایر معانی: اظهاریه، فرزامان، (بانکداری و غیره) ریزحساب، صورتحساب، گزارش (موجودی و غیره)، گزاره [کام ...