معنی

گناه، عیب، خطا، بزه، حرج، فسق، عصیان، معصیت، گناه ورزیدن، معصیت کردن، خطا کردن
سایر معانی: مخفف: sine، (بیست و یکمین حرف الفبای عبری) سین، (مجازی یا به شوخی) خطا، تقصیر، اشتباه، گناه کردن
[کامپیوتر] سینوس - تابع مثلثاتی سینوس . اگر A زاویه ای در یک مثلث قائم باشد، سینوس A ( که sinA نوشته می شود) چنین به دست می آید: sinA =طول ضلع روبرو تقسیم بر طول وتر . تابع (SIN(A در بسیاری از زبانهای برنامه نویسی مقدار sinA را محاسبه می کند، البته اگر A به رادیان باشد. برای دیدن تصویر نگاه کنید به trigonometric functions .

دیکشنری

گناه
اسم
sin, guilt, crime, fault, offense, blameگناه
sinمعصیت
error, fault, mistake, miss, sin, transgressionخطا
fault, sinحرج
fault, flaw, defect, blemish, deficiency, sinعیب
rebellion, sin, transgression, mutinyعصیان
crime, misdemeanor, offense, felony, sin, guiltبزه
debauchery, vice, immorality, sinفسق
فعل
err, sin, bungle, make an error, goof, missخطا کردن
sinگناه ورزیدن
sinمعصیت کردن

ترجمه آنلاین

گناه

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.