معنی

شرح، اعلامیه، اظهار، حکم، بیانیه، بیان، توضیح، عرضه داشت، تقریر، گفته، قطعنامه، قطعه نامه
سایر معانی: اظهاریه، فرزامان، (بانکداری و غیره) ریزحساب، صورتحساب، گزارش (موجودی و غیره)، گزاره
[کامپیوتر] دستور، بیانیه، گفته، حکم، عبارت . - عبارت، دستور - دستوری در زبان برنامه نویسی کامپیوتر. یک دستور ممکن است از چندین عملیات تشکیل شده باشد، مانند LET X = Y+Z/W . نگاه کنید به Programming language.
[برق و الکترونیک] شرح، وضعیت، حالت
[مهندسی گاز] اظهار، بیان، توضیح، اعلامیه
[حقوق] اظهاریه، بیانیه، اعلامیه، بیان، اظهار، صورت وضعیت
[ریاضیات] بیان، حکم، گزاره، مطلب، موضوع، عبارت

دیکشنری

بیانیه
اسم
statement, manifesto, proclamation, manifest, assertion, bulletinبیانیه
statement, declaration, proclamation, communique, manifesto, assertionاعلامیه
expression, statement, explanation, presentation, interpretation, declarationبیان
saying, statement, dictum, ditty, sentence, doctrineگفته
statement, declaration, say, saying, testimony, remarkاظهار
description, explanation, account, exposition, statement, narrativeشرح
sentence, ruling, verdict, warrant, decree, statementحکم
explanation, comment, statement, elucidation, gloss, paraphraseتوضیح
statementقطعنامه
exposition, statement, presentation, developmentتقریر
statementقطعه نامه
remark, declaration, memorial, petition, statementعرضه داشت

ترجمه آنلاین

بیانیه

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.