خسته کننده، یک نواخت سایر معانی: تک نواخت، بی تنوع، ملالت آور، عاری از چند گونگی، یکدست
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یک نواختی، بی تنوعی
ارام، ملایم، شیرین و مطلوب، نجیب سایر معانی: میانه رو، خوش برخورد، ملایم و آرامبخش (در مقابل دردآور یا قوی یا سوزان)، خوشایند، مطبوع، بی مزه، بی بو و خاصیت، (خوراک) بدون نمک و ادویه [مهندسی ...
خسته کننده، ملول کننده، نواره سایر معانی: سنبنده، سوراخ ساز، سفتگر، پرماهگر، مته دهان، ملالت آور، دلزن، دلزننده، کدورت انگیز، سفتن، عمل سوراخ کردن، سوراخ یا چاه حفر شده توسط مته یا هر چیز گر ...
پایدار، وفادار، دائمی، ثابت، استوار، ثابت قدم، باثبات، ماندگار سایر معانی: بی تغییر، پابرجا، دایم، همیشگی، مداوم، پیوسته، یکریز، باوفا، پر و پاقرص، (ریاضی - فیزیک) پایا، عدد ثابت، مقدار ثابت ...
بی پایان، نا محدود، بی حد، محدود نشدنی سایر معانی: بی حد و حصر، بی مرز
تغییر ناپذیر، ثابت، نامتغیر، یک نواخت سایر معانی: دگرش ناپذیر، نادگرسان، دامند [ریاضیات] نامتغیر، تغییر ناپذیر، پایا، ثابت، استوار، بی تغییر، پابرجا
مناسب، محدود، ارام، متعادل، ملایم، میانه رو، معتدل، ملایم کردن، معتدل کردن، تعدیل کردن، اداره کردن سایر معانی: میانگیر، میان بود، نه سرد نه گرم (mild)، متوسط، میانه، میانگین، (مرغوبیت یا میز ...
صدای یکنواخت، تکرار هماهنگ، یک نواخت سایر معانی: یک جور بودن (سبک یا طرز یا رنگ و غیره)، قرائت یا نیایش با صدای یکنواخت، (تکرار صوت بخصوص یا ادای واژه ها با نوای یکنواخت) یکنواختی، (موسیقی) ...