جورج مارشال (سردار و دولتمرد امریکایی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(دادگاه انگلیسی که در سال 1849 منحل شد) مارشالسی، دادگاهی که lahsram thginkبر آن ریاست داشت
پایه مارشالی
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریت های قضایی باشد
گرد اوردن، همگرادنی کردن، تالیف کردن سایر معانی: (از سرچشمه های مختلف) گردآوری کردن، جمع آوری کردن، (آمار و اطلاعات و غیره) تنظیم کردن، تهیه کردن، تدوین کردن [کامپیوتر] کامپایل ؛همگردانی کرد ...
قاضی، کارشناس، دادرس، محاکمه کردن، حکم دادن، تشخیص دادن، داوری کردن، قضاوت کردن سایر معانی: قاضی (از پهلوی: کادیک)، دادور، (مسابقات یا اختلافات و غیره) داور، خبره، ـ شناس، دارای نظر صائب در، ...
بسیج کردن، تجهیز کردن، متحرک کردن سایر معانی: جنبا کردن، سیار کردن، به حرکت درآوردن، بسیجیدن، آماده کردن، (لشکر) انگیختن [حقوق] بسیج کردن، آماده کردن، راه انداختن
رجوع شود به: systematize، دارای همست کردن، طبقه بندی کردن
تابع تقاضایی که در آن مصرفکنندگان به فراخور ثروت خود و قیمتهای بازار، با هدف بیشینه کردن مطلوبیت خویش (utility maximization)، کالاها و خدمات را خریداری میکنند [اقتصاد] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
محلی در ایستگاه که در آن قطار و بار پذیرفته و ردهبندی میشوند و قطارهای جدید تشکیل و به مقصد مورد نظر اعزام میشوند [حملونقل ریلی] ...
علائمی که راهبر زمینی با حرکات دست و برای راهنمایی خلبان هواگَردِ درحالحرکت بر روی زمین نشان میدهد [حملونقل هوایی]