آدم، شخص، واحد، یک عدد، یک واحد، شخصی، شماره یک، عدد یک، یکی از همان، یکی، یگانه، تک، کسی، یک سایر معانی: متحدا، متفقا، با هم، هم بسته، (معمولا با: the) یگانه، تنها، یکتا، - ی، به جای "a" بر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیگانه، تنها، محض، فرد، یگانه، فقط بخاطر، محضا، بس، فقط، صرفا سایر معانی: یکتا، لکن، لیکن، ولی، اما، بلکه، بالاخره، در پایان، مح، عمده، منحصرا
رجوع شود به: microcomputer [کامپیوتر] کامپیوتر شخصی - کامپیوتر شخصی کامپیوتری که برای استفاده یک فرد طراحی شده است . ( در خانه یا محل کار ) . یکی از نخستین کامپیوترهای شخصی PDP-8 بود . این س ...
خلوت سایر معانی: خلوت نشینی، گوشه نشینی، کهبدی
بر گرداندن، تکرار کردن، جور ساختن، تا زدن سایر معانی: (به ویژه آزمایش های علمی) تکرار کردن، به نتیجه ی مشابه رسیدن، چندباره کردن، پدیسار کردن، (به ویژه برگ) همتایه، (بر روی خود) تا شده، (آما ...
تکثیر کردن، دوباره ساختن، چاپ کردن، فرااوردن، دو بار تولید کردن، باز عمل آوردن سایر معانی: دوباره ایجاد کردن، تولیدمثل کردن، نوزایی کردن، زاییدن، بازآورش کردن، (تصویر یا نوشته یا آوا) تکثیر ...
ایستادگی کردن، مانع شدن، مخالفت کردن با، مخالفت کردن، خودداری کردن از، مقاومت کردن، استقامت کردن، پایداری کردن سایر معانی: تن در ندادن، مقاوم بودن، تاب آوردن، پایدار بودن، دوام آوردن، تاوستن ...
ازمایش، پرتاب، رموک، خجول، کمرو، محجوب، خجالتی، ترسو، خجل، رم کردن، از جا پریدن، پرت کردن سایر معانی: پرآزرم، زودشرم، (جانور) رموک، رمو، یکه خوردن، کمرویی کردن، محتاط شدن، خود را عقب کشیدن، ...
خیال، شبح، تمثال، صورت خیالی، نمودناک، شباهت وهمی، شباهت ریایی، شباهتتصنعی سایر معانی: تصویر، فرتور، وانمودگر، تظاهر، ریاکاری
تظاهر، وانمود، ظاهر سازی، تشبیه، تقلید، شبیه سازی، تمارض سایر معانی: جعل، تمار [حسابداری] شبیه سازی [شیمی] شبیه سازی، همانند سازی [سینما] نظیره سازی - شبیه سازی [عمران و معماری] تیر تیغه رو ...
تنهایی سایر معانی: یکتایی، یگانگی، تکی، وحدت، انفراد، سادگی، بی تزویری
شالوده، تخت، زیر، کف پا، تخت کفش، قسمت ته هر چیز، یگانه، تنها، منحصر بفرد، فردی، تخت زدن سایر معانی: (کفش یا جوراب و غیره) تخت انداختن، کف جوراب، کف کفش، زیره، هملخت، تک، انحصاری، (به ویژه ز ...