اجداد، دودمان، اعقاب، اصل و نسب، سطربندی، سطر شماری سایر معانی: تبار، خاندان، نسب، (جمع) اعقاب، زادش، رجوع شود به: linage [زمین شناسی] سطربندی،اطلاعاتی در مورد منبع داده ها،منشاءدقت و مقیاس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مادردودمانی [باستانشناسی] ← تبار مادرسویی
واژههای مصوب فرهنگستان
پدردودمانی [باستانشناسی] ← تبار پدرسویی
پدردودمانی [جامعهشناسی] ← تبار پدرسویی
دودمان، (در مورد حیوان) اصل و نسب، درجه ی اصالت، دودمان درخت
نوع، جنس، گونه، اعقاب، اولاد، پروردن، بار اوردن، بدنیا آوردن، پرورش دادن، تربیت کردن، زاییدن، تولید کردن سایر معانی: بچه آوردن (از رحم مانند پستانداران و از تخم مانند پرندگان و غیره)، زادن، ...
شجره، نسب نامه سایر معانی: شجره نامه، درخت خانوادگی، نیانامه، شجره
گروه، مردم، خلق، ملت، قوم و خویش سایر معانی: قومی، مردمی، محلی، توده ای، (با: the) مردم، جماعت، همگان، (جمع) مردمان، انسان ها، مردمان
نسبت، بستگی، خویشاوندی، قوم و خویشی، خویشی سایر معانی: نسبت خانوادگی [بهداشت] خویشاوندی
زاد، فرزند، زاده، سلاله سایر معانی: بچه، اولاد، (حیوان) توله، جوجه، کره، زاد و رود، تخم و ترکه، نسل، اعقاب، نوادگان، پس آیندگان، پیامد، نتیجه، دستاورد، زادو ولد، مبدا، منشا [علوم دامی] 1- نت ...
دودمان، فرزند، سلاله، اخلاف سایر معانی: زاد و رود، اعقاب، نواده ها، تخم وترکه، اولاد [علوم دامی] نتاج؛ فرزندان یا نوزادان والدین . [ریاضیات] زاده
1. گروهی از افراد با تباری یکسویه، خواه مادرسویی و خواه پدرسویی 2. گروهی از افراد با تباری از نیایی مشترک [جامعهشناسی]