ارزو، اشتیاق، اشتها، میل و رغبت ذاتی سایر معانی: میل شدید، ولع، رغبت [بهداشت] اشتها
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متنفر، مخالف، بیزار، برخلاف میل سایر معانی: نامتمایل، بی میل
نارضایتی، ناخشنودی، ناخرسندی، عدمرضایت سایر معانی: نارضایی، ناخوش دلی، مایه ی نارضایی
انحراف، نهاد، تمایل، عطف، خو، شیب، خمیدگی بجلو و پایین سایر معانی: سرازیری، سربالایی، کژینگی، شیبداری، (فکر و احساس) میل، گرایش، طبع، زاویه ی شیب، میزان شیب، تعظیم خفیف، سرفرودآوری، سیرت، طب ...
انحراف، میل، تمایل، طبع، کجی، علاقه شدید به چیزی، تمایلات، متکی سایر معانی: خم شدگی، کج شدگی، لمیدگی، گرایش، تکیه، درجمع تمایلات [عمران و معماری] مایل شدن - یکبر شدن
میل، استعداد، امادگی، تمایل قبلی سایر معانی: پیشگرا شدگی، مستعد شدگی، تمایل، پذیرا شدگی
هرزگی، خارش، خارشک، حکه سایر معانی: pruriency خارش
هرزگی، خارش، خارشک، حکه سایر معانی: prurience خارش
میل، ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، مشیت، وصیت، اراده کردن، فعل کمکی'خواهم'، خواستاربودن، میل کردن، وصیت کردن، خواستن سایر معانی: تصمیم، عزم، اشتیاق، علاقه، رغبت، یازش، یازه، ...