ادبی، تعلیمی، اموزشی، یاد دهنده سایر معانی: آموزنده، رهنمودگر، هدایت کننده (به راه راست و غیره)، پندآمیز، آموزشی، وابسته به آموزش و پرورش، نظری (در مقابل عملی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توضیحی، روشنگر، بیانگر، شرحی سایر معانی: بیانی، توجیهی
اموزنده، حاوی اطلاعات مفید، پر معنی و عمیق سایر معانی: آموزنده، آگهساز، آگاهاننده، آگهگر (informatory هم می گویند)
شرحی، تفسیری، ترجمهای سایر معانی: رجوع شود به: interpretive، interpretive تفسیری
شرحی، تفسیری، ترجمهای سایر معانی: تعبیری، توضیحی، سفرنگی، گزاره ای
تسکین سایر معانی: کاهش دادن
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی، تسکینی سایر معانی: آرام ...